اولویت نیکی به مادر

متن مرتبط با «داستان» در سایت اولویت نیکی به مادر نوشته شده است

داستان تنهایی رهبین

  • داستان تنهایی تازه ترین اثر شعری شاعر خوب کشور محمد افسر رهبین است که به تازگی حله طبع پوشیده و تقدیم جامعه فرهنگی کشور گردید.موضع این مجموعه شعری عشق است، عشق همسفر درگذشته شاعر که وی را واداشته تا اندوه فراق و غصه های تنهایی اش را در هیئت یک مجموعه شعری به نشر برساند. این شاعر شیرین ‌سخن، پس از درگذشت همسفر‌ زندگی، با سرایش اشعار دردانگیزی سعی نموده است تا تعهدش نسبت به یار سفر کرده‌ را بازگو نماید. این ابیات زیبای شاعر که در آن سوز درونش را به بیان نشسته است، میتواند بهترین شاهد این مدعا باشد. از اتاق هفت رنگِ عشق، با تو یک قلمنقش و تصویرِ درودیوار یادم مانده استویا:تا صنوبر پیکری بالابلندی سر کشدقامتِ آزاده‌ی سروَت مرا آید به یادعشق رهبین نسبت به یار سفرکرده، همان عشق ایثارگرایانه معنوی است که باوجود خدمت بی‌ چون در طول سفر زندگی، پس از درگذشت‌ هم خود را مسوول در برابر او می ‌داند‌.به قول مولانا جلال‌الدین محمد بلخی که در بیتی به این بی کرانگی اشارتی دارد:در نگنجد عشق در گفت و شنیدعشق دریایی‌ست قعر‌اش ناپدیدمحمد افسررهبین شاعر خوش کلام و مستعد درسال ۱۳۳۷ هجری شمسی در یکی از روستا های سرسبز بگرام ولایت پروان چشم به جهان گشود. پدرش محمد اصغر از میرزاهای نام آشنای آن روزگار در شمال کابل بود. رهبین خواندن و نوشتن را از پدر آموخت.از کودکی به شعر دلبستگی داشت و به کمک پدر درین ره بیشتر آشنا شد، به قول خودش که باری گفته است: من شاعر به جهان آمدم و شعر همزاد من است. از آن رو پیوند من با شعر پیوند ذاتی و طبیعی بوده است.افسر رهبین نوجوان بود که به سرایش دوبیتی آغاز کرد و نخستین غزلش به سال۱۳۵۶ هجری خورشیدی درمجله وزین ژوندون به چاپ رسید. درخط فاصله ها نخستین دفتر شعری افسر رهبین , ...ادامه مطلب

  • داستان هدهد و درخت

  • هدهد و درختیک داستان کوتاهنوشته: احمد پناهنده درختان وقتی فرسوده می شوند، زیر پوست آنها حشراتی تولید و جمع می شوند که نه تنها پوست را از بین می برند بلکه بدنه درخت را هم از رطوبت تهی می کنند و می میرانند.هدهد هم، غذایش در کنار دانه های گیاهی، همین حشرات جمع شده در زیر پوست مُرده درختان است. بنابراین اگر خوب ببینیم، هدهد و درخت به هم وابسته هستند. به این معنی که درختان از خود حرکتی مثل پرنده ندارند که بتوانند از خود دفاع کنند.هرچند قدرت ترمیم زخمِ وارد شده برپوست و تنه و شاخه های شان را دارند، اما وقتی حشرات، راه تغذیۀ پوست درخت را از داخل می بندند، دیگر کاری از دست او ساخته نیست و باید با چشمِ نگران و دردآلود، ازبین رفتن پوست و تنه اش را با درد و شکنجه شاهد باشد.در اینجا است که هدهد به فریاد درخت می رسد.زیرا هدهد ها با درک قوی ای که دارند، در جنگل ها پرواز می کنند تا درختانی را پیدا کنند که پوست شان خشک شده باشد.وقتی چنین درختانی را پیدا می کنند، به سویش پرمی گشایند و با پنجه های پای شان، روی تنه درخت می نشینند و دُم محکم شان را ستون قرار می دهند تا هنگام نول زدن ممتد و طولانی، تعادل شان به هم نخورد.در واقع هدهد ها هرچند برای بقا و تغذیه شان به پوست خشکیده درخت نول می زنند تا با شکستن آن، حشرات جمع شده در زیر پوست را با زبان بلند و نولِ تیز شان بخورند.اما بطور برنامه ریزی شده و نیز جبر طبیعی، خدمت بزرگی به درخت و طول عمر و سرپا ماندنش می کند. زیرا اگر هدهد نباشد، حشرات با خوردنِ تنه درخت، درخت را می میرانند.این وابستگی هدهد و درخت به قدری چشم گیر است که هدهد ها لانه شان را در تنه درخت درست می کنند تا بتوانند ادامه نسل بدهند و از درختان جنگل به سهم خود حفاظت کنند.ولی سوراخ ک, ...ادامه مطلب

  • نگاهی به داستان نویسی افغانها در هجرت

  • مهاجرت پیامد‌های مثبت و منفی بی ‌شماری را در قبال دارد، به‌ خصوص که در ابتدای مهاجرت این پیامد‌های منفی ‌اش بسیار زیاد است. انسان از داشته ‌های خودش دور می ‌شود و با زندگی و نیازمندی های جدیدی مواجه می ‌‌گردد. این آغاز دوبارۀ وقت، انرژی و توان زیادی لازم دارد. طبعاً فرصت استفاده از مهارت‌ های گذشته را از او می ‌گیرد. بناً بسیاری از نویسندگان زمانی که هجرت می‌ کنند برای مدتی دچار تشویش، سراسیمگی و سردرگمی می ‌شوند. این ‌که دوباره بتوانند توانایی‌ های خود را به دست آورند و دوباره تجدید قوا کنند و به راهی که در گذشته می ‌رفتند ادامه بدهند، هم معلوم نیست. به همین خاطر است که بسیاری از نویسندگان ما و هر جامعۀ دیگر، پس از آن ‌که از محیط بومی جدا می ‌شوند و مهاجرت می ‌کنند، کم ‌کار می‌ شوند و بعضی هم‌ از نوشتن دست می ‌کشند، اما یک عده محدود هم با وجود دور بودن از فعالیت های ادبی و پژوهشی محدوده جغرافیایی زادگاه شان میتوانند به نوشتن رمان و داستان های خوبی دست یابند. در کشور ما ادبیات داستانی طوری که دیده می شود از همان نخستین نمونه ها تا امروز با واقعیت‌های زندگی اجتماعی در پیوند بوده و بدین وسیله نویسنده گان ما کوشیده اند تا به بیان وقایع و حوادث زند‌گی اجتماعی مردم بپردازند و بیانگر ارزش ‌هایی چون عدالت، آزادی، وطندوستی، هجرت و امثال اینها ‌باشد.از این رو میتوان گفت که داستان معاصر ما آیینه است که سیر تحولات اجتماعی جامعه ما در آن در آن انعکاس یافته است.طوری که دیده می شود ادبیات داستانی به عنوان یک شیوۀ جدیدی از نویسندگی در کشور شکل گرفته و طی سال های گذشته به رشد و بالندگی رسیده است، اما با تأسف باید گفت که تعداد نویسندگان ما بسیار کم بود و تعداد آثاری هم که بتواند به عنوان ا, ...ادامه مطلب

  • داستان کوتاه رادیو

  • نوشته: رهنورد زریابآنوقت ها كه من هفت ساله بودم، مثل امروز رادیو فراوان نبود مثلاً در سراسر كوچۀ پرخم وپیچ ما، تنها چهارخانواده رادیو داشتند و با این رادیو های شان به زمین وآسمان فخر می فروختند و به ز, ...ادامه مطلب

  • یاد کودکی - داستان کوتاه نوشته اکرم عثمان

  •   یاد کودکی, مثل آهنگ خواب آور جویباریست که از جنگل دوری به گوش برسد. من در آن شب بی مهتاب که ابرها در اقیانوس لاجوردی آسمان شناور بودند به چنین سرودی گوش میدادم. صدای قل قل آب از جوی ناپیدایی به گوش م, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها